آبان ۷, ۱۳۹۴ | در: مقاله
اندر باب سرطان زا بودن سوسیس و کالباس
”هاتداگ، بیکن، و بقیه ی انواع سوسیس و کالباس باعث سرطان می شوند.“ این تیتر، پر بازدید ترین خبر دیروز «واشنگتن پست» است. و شما هم با احتمال خوبی در هفته ای که پیش رو است، خبر سرطان زا بودن سوسیس، کالباس و گوشت قرمز را به دفعات از رسانه ها خواهید شنید. اما موضوع به این سادگی نیست و برای درک بهتر خبر توجه به هشت نکته ضروری است.
اول اینکه، بر خلاف اکثر خبرهای اینچنینی که منبع قابل اطمینانی ندارند و نباید به آن ها اعتنا کرد، این خبر منبع معتبری دارد. منبع خبر سازمان بهداشت جهانی است. اگر بخواهم دقیق تر بگویم، خبر بر اساس گزارشی است که یکی از بخش های پژوهشی سازمان بهداشت جهانی به نام آژانس بینالمللی پژوهش های سرطان روز دوشنبه ۴ آبان ماه ۹۴ منتشر کرده است.
این گزارش به صراحت اعلام می کند ”پس از مرور و بررسی یافته های علمی سالیان گذشته کمیته ای متشکل از ۲۲ متخصص بی طرف از ۱۰ کشور مختلف (که منفعت خاصی از نتایج نمی برند و با صنایع غذایی مرتبط نیستند) اعلام کردند که مصرف گوشت قرمز «احتمالا سرطان زا» و مصرف گوشت های فرآوری شده «سرطان زا» است.“
در این گزارش آمده که منظور از گوشت قرمز، گوشت پستاندارانی مانند گاو، گوسفند، بز، اسب و خوک است. همچنین گوشت های فرآوری شده حاصل فرآیند نمک سود کردن، تخمیر کردن و پختن، دودی کردن، سترون کردن به منظور طعم دادن یا جلوگیری از فساد در طولانی مدت است. انواع سوسیس و کالباس مثل بیکن و هات داگ، گوشت های مزه دار، همبرگر های آماده و ناگت، مثال هایی از گوشت های فرآوری شده هستند.
دوم اینکه، یکی از اعضای کمیته ی ۲۲ نفره تشریح می کند که ”هرچند مصرف گوشت قرمز ارزش غذایی دارد و نمی توان آن را منع کرد، اما جمع بندی ای که کمیته از بررسی ۸۰۰ مطالعه ی مختلف در این موضوع داشته این دغدغه ی عمومی را تایید می کند که مصرف گوشت قرمز باید کاهش یابد و ریسک آن باید در رژیم های غذایی افراد و سیاست های بخش سلامت در نظر گرفته شود.“ او می افزاید که ”سرطان مرتبط با مصرف گوشت قرمز و گوشت های فرآوری شده سرطان روده ی بزرگ است (البته سرطان پانکراس و سرطان پروستات با فاصله ی زیاد در ردیف های دوم و سوم هستند) و مصرف روزانه ۵۰ گرم گوشت های فرآوری شده شانس ابتلا به سرطان روده ی بزرگ را ۱۸ درصد افزایش می دهد. هرچند حتی برای افرادی که هر روز گوشت های فرآوری شده مصرف می کنند هنوز هم شانس مبتلا شدن به سرطان روده ی بزرگ اندک است.“
سوم اینکه، اگر کمی از هیاهو های تبلیغاتی و جملات غیر دقیق و گمراه کننده ی خبری فاصله بگیریم و عمیق تر موضوع را مطالعه کنیم متوجه می شویم که آژانس بینالمللی پژوهش های سرطان یک دسته بندی ۵ گانه دارد و وقتی پژوهش های مرتبط با یک عامل احتمالی سرطان (مثل مصرف یک ماده و یا حتی یک شغل) را بررسی می کند آن را در یکی از این ۵ دسته طبقه بندی می کند. آژانس مثلا پس از بررسی شواهد موجود پژوهشی، ممکن است نتیجه گیری کند که عامل الف برای انسان «سرطان زا» است (یعنی نتایج به اندازه ای محکم است که می توان نتیجه گیری کرد که عامل موجب سرطان می شود). یا مثلا نتیجه گیری ممکن است این باشد که عاملی مانند ب برای انسان «با احتمال زیاد سرطان زا» است (شواهد حاکی از سرطان زا بودن در مطالعات بر روی انسان ها محدود و غیر متقن است، اما یافته های آزمایش بر روی حیوانات نسبتا قطعی است).
اگر عاملی در دسته ی سوم طبقه بندی شود نتیجه گیری می شود که عاملی مانند ج برای انسان «شاید سرطان زا» باشد (شواهد حاکی از سرطان زا بودن در مطالعات بر روی انسان ها محدود و غیر متقن است و یافته های آزمایش بر روی حیوانات هم آنچنان قطعی نیست). اگر عاملی مثل د در دسته ی چهارم طبقه بندی شود اعلام می شود که در مورد سرطان زا بودن این عامل برای انسان «نمی توان اظهار نظر کرد». البته دسته ی پنجمی هم با عنوان «غیر سرطان زا» وجود دارد.
حالا حدس بزنید که آژانس بینالمللی پژوهش های سرطان تا کنون چند عامل را مورد مطالعه قرار داده و در مورد آن اظهار نظر کرده است و چه تعداد عامل در هر کدام از این پنج دسته طبقه بندی شده اند؟ از ۹۸۵ عاملی که این آژانس آن ها را بررسی کرده، ۱۱۸ عامل در دسته ی «سرطان زا» قرار دارد! ۷۵ عامل در دسته ی «با احتمال زیاد سرطان زا»، ۲۸۸ عامل در دسته ی «شاید سرطان زا»، ۵۰۳ عامل در دسته ی «نمی توان اظهار نظر کرد» و نهایتا تنها ۱ عامل در دسته ی «غیر سرطان زا» جای گرفته است(واضح است که این آژانس عوامل مشکوک به سرطان زا بودن را بررسی می کند و عدد «۱» ذکر شده برای دسته ی غیر سرطان زا خیلی نگران کننده نیست!).
البته این طبقه بندی ها وحی منزل نیست و تجربه های گذشته نشان می دهد با تجمیع شواهد علمی جدید، دسته بندی عوامل می تواند بازنگری شود. مثلا در گذشته ۶۱ مورد از دسته های کم خطر تر ارتقا پیدا کرده و به دسته های بالاتری مانند «سرطان زا» رفته اند. همچنین ۷ مورد نیز از دسته های خطرناک تر به دسته ی «نمی توان اظهار نظر کرد» تنزل درجه پیدا کرده اند.
چهارم اینکه، با این تفاسیر تمام سر و صداها و تیتر های خبری که در هفته ی آینده خواهید شنید بدین معنا است که به ۱۱۷ عاملی که قبلا در دسته ی «سرطان زا» طبقه بندی شده بود (مانند دود سیگار، حرفه ی نقاشی ساختمان، نوشیدنی های الکلی، آلاینده های ماشین های دیزلی، آلودگی هوا، پرتو های ایکس و گاما، تابش مستقیم نور خورشید، تابش لامپ های برنزه کننده، غبار چوب و …) یک عامل دیگر یعنی گوشت های فرآوری شده اضافه شده است. همچنین به ۷۴ عاملی که قبلا در دسته ی «با احتمال زیاد سرطان زا» طبقه بندی شده بود (مانند حرفه ی خشک شویی، سوختن چوب در محیط بسته، حرفه ی آرایش گری، شغل هایی که باید شیفت های شب کار کنند، آلاینده ی ماشین های بنزینی، حشره کش های گلیفوسیت و …) یک عامل دیگر به نام گوشت قرمز اضافه شده است.
بنابراین برای اینکه وحشت نکنید خبر را می توانید اینطور بخوانید: گوشت قرمز «فعلا» به لیست ۴۷۸ عاملی اضافه شد که ممکن است سرطان زا باشد!
پنجم اینکه، در همین ساعات ابتدایی انتشار گزارش، مخالفان ضد حمله را شروع کرده اند. یکی از مدیران مرتبط با صنعت گوشت قرمز در ایالات متحده مطرح می کند که ”این گزارش آژانس یکی از افراطی ترین مواضع ممکن را در قبال گوشت قرمز اتخاذ کرده است و من مطمئن هستم که انتقادات و مخالفت های بسیاری را در دنیا به همراه خواهد داشت.“ او می افزاید که ”چرا در حالی که تمامی ۲۲ نفر عضو کمیته با چنین نتیجه گیری سخت گیرانه ای موافق نبودند این گزارش منتشر شده است؟ سوال من از جامعه ی علمی و سازمان بهداشت جهانی این است که آیا شواهد به اندازه ای محکم بوده که بتوان چنین نتیجه گیری افراطی و حدی از آن داشت؟ من معتقدم این طور نبوده است.“
دیگر کسانی که احتمالا از این نتیجه گیری ضرر می کنند نیز فریاد برآورده اند. مثلا یکی از نفرات اصلی انجمن رستوران داران ایالات متحده با دلخوری می گوید ”آن ها فقط می گویند گوشت سرطان زا است و گوشت های فرآوری شده را نباید مصرف کرد! آیا میزان مشخصی که ضرر نداشته باشد وجود ندارد؟! آیا تفاوتی بین گوشت مزه دار شده ۱۰۰ درصد با سوسیس مانده ی ۴۰ درصد گوشت وجود ندارد؟! آیا همه باید گیاه خوار شوند؟! اصلا چه عاملی در فرآوری گوشت باعث سرطان می شود؟ آن را بگویند تا دیگر از آن استفاده نکنیم. این به اصطلاح دانشمندان هر روز یک چیز می گویند؛ امروز می گویند فلان چیز سرطان زا است و فردا می گویند اشتباه کردیم و بهمان چیز سرطان زا بوده است! از نظر آن ها تقریبا همه چیز سرطان زا است، خود زندگی کردن اصلا مهم ترین عامل سرطان است!!! اگر بخواهیم به ساز آن ها برقصیم عمر خود را تلف کرده ایم!“
بخشی از این دغدغه ها البته درست است و در متن گزارش کامل آژانس اشاره شده که ”یافته های پژوهشی هنوز به اندازه ای نیست که بتوان اظهار نظر خاصی درباره ی «مقدار امن» و یا میزان مشخص از مصرف که ضرر نداشته باشد کرد.“ همچنین در بخش دیگری از این گزارش آمده که ”علی رغم دانش نسبی ما در این حوزه، هنوز مشخص نیست که چگونه و توسط چه مکانیزمی گوشت قرمز و گوشت های فرآوری شده باعث افزایش ریسک سرطان می شوند.“ هرچند چهار عنصر (که اسم های سخت و خیلی طولانی دارند) که در فرآوری گوشت مورد استفاده قرار می گیرند و به نظر سرطان زا هستند یکی از سرنخ های موجود است.
ششم اینکه، البته بعضی پژوهشگران بی طرف و غیر مرتبط با صنعت دام و گوشت نیز با نتیجه گیری آژانس موافق نیستند. یکی از آن ها معتقد است که ”من فکر نمی کنم شواهد کافی برای «ارتباط علت و معلولی» بین مصرف گوشت قرمز و سرطان وجود داشته باشد و بتوان گفت که مصرف گوشت سرطان «زا» است. درست است که شواهد نوعی ارتباط احتمالی بین مصرف گوشت قرمز و ابتلا به سرطان را پیشنهاد می کند و به عبارت دیگر ممکن است ارتباطی بین سرطان روده ی بزرگ و مصرف زیاد فرآورده های گوشتی وجود داشته باشد، اما یک ارتباط «علی» بین مصرف گوشت و ابتلا به سرطان ادعای بزرگ و به نظرم فراتر از شواهد علمی موجود است.“
همچنین، انجمن سرطان ایالات متحده مطرح می کند که بسیاری از مطالعات «نوعی رابطه» بین مصرف گوشت قرمز و افزایش احتمال ابتلا به سرطان پیدا کرده اند. اما اینکه این رابطه «علت و معلولی» باشد و مصرف گوشت «باعث» سرطان شود نتیجه ی بحث برانگیزی است و سازمان بهداشت جهانی با اعلام اینکه گوشت فرآوری شده «باعث» ابتدا به سرطان و مصرف گوشت قرمز «احتمالا باعث» ابتدا به سرطان می شود پا را فراتر از «همبستگی» ها و نتیجه گیری های موقت و غیر قطعی دیگر پژوهشگران گذاشته است.
انجمن سرطان ایالات متحده در خطوط راهنمای خود از نوعی ارتباط بین رژیم های غذایی که «میوه و سبزیجات زیاد و گوشت قرمز کم» دارند با کاهش احتمال ابتلا به سرطان روده ی بزرگ سخن می گوید، اما می افزاید که ”هنوز دقیقا مشخص نیست که کدام بخش رژیم غذایی تاثیر اصلی را دارد“، کمتر مصرف کردن گوشت یا بیشتر مصرف کردن سبزیجات.
هفتم اینکه، ارتباط بین مصرف گوشت قرمز و ابتلا به سرطان در چند دهه ی گذشته یکی از موضوعات داغ پژوهشی بوده است، اما همان طوری که معلوم است علم به عنوان یک روش هنوز نتوانسته جواب کامل و قطعی بدست بدهد (هرچند علم به نظرم تنها و تنها روش قابل اطمینان برای پاسخ گویی به چنین مسائلی است). البته برای کسانی که فلسفه ی علم و روش تحقیق می دانند ریشه ی مشکل مشخص است. «روش علمی» بر پایه سه اصل آزمایش، مشاهده و تئوری است و یافته های قطعی تنها از روش طلایی یا همان آزمایشی بدست می آیند؛ یعنی وقتی که بتوان دو گروه نسبتا بزرگ کاملا شبیه هم داشت و مداخله ای (مثل مصرف یک داروی خاص، مصرف زیاد گوشت، اضافه کردن ماده ای شیمیایی، حرارت دادن، در معرض استرس بودن و …) را برای یک گروه انجام داد و برای گروه دیگر انجام نداد. اگر دو گروه نسبتا بزرگی که قبل از مداخله هیچ تفاوتی با هم نداشتند بعد از مداخله متفاوت شوند می شود «قطعا» اظهار نظر کرد که عامل مداخله «باعث» ایجاد تفاوت شده است.
کاملا مشخص است که استفاده از این روش طلایی علم برای دنیای فیزیکی موجودات بی جان (مطالعات فیزیک و شیمی) خیلی دشوار نیست، اما وقتی کار به دنیای موجودات زنده و انسان ها می رسد (حتی در علوم اجتماعی چالش ها به مراتب از علوم زیستی مثل پزشکی و جانورشناسی سخت تر است) در بعضی موارد استفاده از این روش اصلا ممکن نیست. مثلا دو گروه نسبتا بزرگ از انسان ها که هیچ تفاوت معناداری با هم در سبک زندگی و فعالیت های روزمره و غیره و غیره ندارند (و معرف کل جامعه ی انسان ها هستند) باید مثلا به صورت تصادفی انتخاب شوند. یکی از گروه ها در طول مدت زمان نسبتا طولانی باید مقادیر زیادی گوشت مصرف کند و گروه دیگر نباید گوشت مصرف کند یا به مراتب گوشت کمتری مصرف کند. بعد از گذشت سال ها اگر همه ی آن گروه گوشت مصرف کننده به سرطان مبتلا شدند و گروه گوشت مصرف نکننده سالم ماندند می شود بدون شک نتیجه گرفت که مصرف گوشت «باعث» سرطان است. همچنین اگر میزان ابتلا به سرطان در گروه گوشت مصرف کننده به نسبت آن گروه دیگر بیشتر بود (در گروه گوشت مصرف نکننده هم ممکن است کسانی به سرطان مبتلا شوند) آنوقت هم می توان نتیجه گرفت که مصرف گوشت «باعث» افزایش «احتمال» ابتلا به سرطان می شود.
پر واضح است که انجام چنین پژوهش هایی اگر از نظر عملی غیر ممکن نباشد، چنان با چالش های اخلاقی، هزینه ای و پیدا کردن داوطلب مواجه است که تقریبا هیچ وقت انجام نمی شود. به ناچار پژوهش گران از روش های غیر طلایی مانند روش های غیر مستقیم «مشاهده ای» و «اپیدمیولوژیک» استفاده می کنند که جا را برای تفسیر و تعبیر های متفاوت نتایج باز می گذارد (یکی از نقد های مهمی که به مطالعات اپیدمیولوژیک می شود را اینجا بخوانید).
هشتم اینکه، پروفسور «پائولو بوفتا» یکی از پزشکان و پژوهشگران کمیته ی ۲۲ نفره ی تدوین کننده ی گزارش اخیر آژانس بینالمللی پژوهش های سرطان می گوید: ”من درک می کنم که مردم و بعضی از همکاران من ممکن است نسبت به نتایج گزارش اخیر گوشت قرمز بدبین باشند چرا که یافته های آزمایشی (روش طلایی)، آنچنان که باید محکم نیست. اما در این مورد شواهد مطالعات اپیدمیولوژیک به قدری محکم است که کمیته تصمیم گرفت با اطمینان اظهار نظر کند.“
بنابراین اگرچه اوضاع به آن اندازه ای که تیتر خبر ها پیشنهاد می کند نگران کننده نیست اما تا روشن شدن بهتر موضوع به نظر ایده ی عاقلانه ای است که مصرف گوشت قرمز و مصرف گوشت های فرآوری شده را کاهش دهیم و به مصرف سبزیجات و میوه بیفزاییم.
***
اما در پایان این هشت نکته خواننده های «رجحان» ممکن است بپرسند که مطلبی با عنوان «اندر باب سرطان زا بودن سوسیس و کالباس» چه سنخیتی یا مقالات رجحان دارد. علی رغم اینکه من معتقدم روش علمی تنها راه قابل اطمینان برای پاسخ دادن به بخش عمده ای از مسائل دنیایی ما است، اما همیشه از کمبود آگاهی عمومی مرتبط با تفسیر یافته های علمی نگران بودم. به نظر من همگان باید بدانند که تفسیر یافته های علمی بسیار دشوار و با اما و اگر های زیادی همراه است و یافته ها در موارد بسیاری لرزان و نتیجه گیری ها موقت هستند. به ویژه وقتی کار به علوم زیستی و علوم اجتماعی می رسد پرتگاه ها فراوان اند.
چالش های اخیر پیرامون گوشت قرمز فرصتی ایجاد کرد تا بنویسم که در علم، هزار نکته ی باریک تر ز مو در این کار و بار دلداری است و اگر کمی عمیق تر به تیتر ی به ظاهر بی چون و چرا (”هاتداگ، بیکن، و بقیه ی انواع سوسیس و کالباس باعث سرطان می شوند.“) نگاه کنیم زوایا جدیدی بر ما آشکار می شود. دعوا های گوشت قرمز فرصت ایجاد کرد تا بگویم که چقدر تیتر های خبری می توانند غلط انداز باشند و خرده دانش بسیار خطرناک است.
به عنوان نکته ی آخر باید بگویم که دقیقا متناظر با هشت نکته ای که در موضوع سرطان زا بودن گوشت قرمز مطرح کردم، هشت راهنمایی برای تفسیر و فهم بهتر و برخورد عاقلانه تر با یافته های پژوهشی (به ویژه آن دسته ای که در اخبار و جراید مطرح می شود) دارم.
اول، منبع خبر را بررسی کنید. گذشته از خبر های کذب و تحریف شده، همه ی منابع علمی و همه ی پژوهش ها با هم یکسان نیستند و صرف برچسب «علمی» یا «پژوهشگران فلان دانشگاه» باعث نمی شود که بعضی اعتبار بیشتری از دیگری نداشته باشند. به ویژه پژوهش هایی که توسط افراد یا موسسات نام آشنا انجام می شوند، در ژورنال های طراز اول چاپ می شوند، توسط پژوهشگران بی طرف انجام می شوند، نمونه ی پژوهشی بزرگتری دارند و از روش طلایی علم استفاده می کنند به نسبت دیگر پژوهش ها معتبر تر هستند.
دوم، بزرگی یا میزان اثر گزارش شده را به دقت موشکافی کنید. بعضی وقت ها اثر یافت شده از نظر آماری معنادار است اما اندازه ی آن به قدری کوچک است که جای نگرانی زیادی ندارد.
سوم، اصل گزارش های پژوهشی را بخوانید، یا حداقل چکیده هایی که توسط خود پژوهشگران تنظیم شده را نگاه کنید. در پژوهش های جدی، تک تک مفاهیم (سازه ها) تعریف مشخص دارند و بر اساس همان تعریف مورد استفاده قرار می گیرند. این تعریف ها بعضا با مفاهیم متداول روزمره ای که ما می شناسیم یکی نیستند. پس سعی کنید معنای مفاهیم و واژه های استفاده شده را به درستی فهم کنید.
چهارم، سعی کنید یافته ها را در بستر (کانتکس) مناسب خود و در کنار بقیه ی یافته های دیگر ببینید و معنا کنید. موارد مشابه، سوابق قبلی و دیگر اطلاعات زمینه، تصویر را کامل و ابعاد ماجرا را دقیق می کنند.
پنجم، دیدگاه های مخالف و نظرات افراد مستقل و یا افرادی که سیستماتیک با یافته ها تعارض دارند را نیز نگاه کنید. هیچ وقت قبل از اینکه چند دیدگاه مخالف را مرور کنید پرونده را در ذهن تان نبندید.
ششم، علیّت را با همبستگی اشتباه نگیرید. صرف اینکه دو چیز با هم رابطه ی «همبستگی» دارند دلیل نمی شود که یکی «علت» دیگری باشد (اینجا را نگاه کنید).
هفتم، شیوه ی طلایی علم برای رسیدن به یافته های محکم، روش آزمایش دو گروهی و مداخله در یک گروه است. تنها یافته هایی که با این روش بدست می آیند به اندازه ای محکم هستند که می شود نتایج حتمی از آن ها گرفت. در مورد یافته هایی که از روش های دیگر بدست می آیند شواهد به خودی خود بیان کننده نیستند و نتیجه گیری های ما از یافته ها اهمیت پیدا می کند. در چنین مواردی یافته ها باز به تفسیر و مستعد گمراه کردن مخاطب هستند.
هشتم، دوباره به خودم تاکید می کنم که «ز گوشتت کم کن و بر سبزی افزای!»
۴ پاسخ به اندر باب سرطان زا بودن سوسیس و کالباس
علاقه
آبان ۹ام, ۱۳۹۴ در ۲۰:۵۹
سلام،
مطلب خیلی خوبی بود.مخصوصا قسمتی که ۵ دسته بندی ارایه کرده بود و آمارهایی که توش بود.
همیشه این دغدغه ذهنی برای من هم وجود داشته که چه قدر این رابطه های علت و معلولی درست هست و به نظر می رسه تو هم خیلی بهش توجه داری،چون تو مطلب قبلیت هم که راجع به سیگار کشیدن بود به تفاوت همبستگی و علیت اشاره داشتی
مصطفی فرهادخانی
آبان ۱۰ام, ۱۳۹۴ در ۰۸:۲۶
متشکرم دکتر عزیز. از نوشته های شما خیلی لذت می برم.
مجید
آبان ۱۸ام, ۱۳۹۴ در ۱۲:۲۰
سلام
به نظرم بایستی درپشت انتشار چنین خبری و شاید هر خبری سهم منطق سیاسی،اخلاقی و علمی(فنی)را جستجو کرد و اعتبار آن را سنجید .
در مثال شیوه طلایی علم به نظرم رسید که باید عوامل مداخله گر نیز کنترل شوند بدین معنی که گروه آول (گوشتخوار) چنانچه در مدت مطالعه در کنار مصرف گوشت از مصرف مواد غذایی دیگر ( به ویژه آن دسته که ویژگی آنتی دارند مثل سبزیجات ) استفاده نکنند و یا دسته دوم ( گوشت نخوار ) در همین مدت از مواد محرک سرطان دیگر ( مثل استفاده از دخانیات ) استفاده نکنند،-شرایط کنترل شده آزمایشی- نتایج می تواند معتبر باشد در غیر اینصورت احتمال دستیابی به نتایج معکوس نیز محتمل است .
صادق هاشمی
فروردین ۱۸ام, ۱۳۹۵ در ۰۹:۵۰
سلام دکتر جان
من ایمیلی که این پست رو اطلاع رسانی کرده بودی مدت ها Unread گذاشته بودم تا سر فرصت بخونم چون میدونستم مطالب با ارزشی داره و نباید از دستش داد. واقعا هم همین طور بود
دمت گرم