اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۳ | در: مقاله
سیگاری ها، همبستگی و علیّت
چند روز پیش با جمعی از دوستان دوران سربازی قرار گذاشتیم که بعد از ۸ سال دیداری تازه کنیم. قدم می زدیم که به یک دکه ی روزنامه فروشی رسیدیم؛ ایستادیم تا نگاهی بیاندازیم. روی جلد یکی از مجله های پزشکی و سلامت آمده بود: ”نتایج یکی از جدید ترین پژوهش ها حاکی از آن است که «افرادی که سیگار می کشند از نظر شاخص سلامت روانی پایین تر از کسانی هستند که سیگار نمی کشند.»“ یکی از بچه ها که از همان دوران سربازی هم از سیگار خوشش نمی آید بلافاصله گفت:”بیا!! همیشه می دانستم که سیگار (علاوه بر آسیب های زیاد جسمی) «باعث» کاهش سلامت روانی نیز می شود. بلاخره پژوهش ها هم اثبات کردند که سیگار «علّت» آسیب های روانی نیز است.“ با کمی تعجب گفتم: ”چی!!؟ کجای این متن نوشته که سیگار علّت آسیب های روانی است و باعث کاهش سلامت روانی می شود؟ اینجا صرفا آمده که افرادی که سیگار می کشند از نظر شاخص سلامت روانی پایین تر از کسانی هستند که سیگار نمی کشند…“ و او بلافاصله پاسخ داد که: ”سخت نگیر، این به همان معنا است.“
حرف بین حرف آمد و آن روز دیگر فرصت نشد که برای او توضیح دهم که چرا برداشتی که از آن تیتر خبری داشته اشتباه است و این به هیچ وجه ”به همان معنا“ نیست،. فرصت نشد تا توضیح دهم که نکته ی ظریفی که او نادیده می گیرد خیلی مهم است. فرصت نشد تا تفاوت های رابطه ی همبستگی و رابطه ی علیّت و اهمیت این تفاوت را به او یادآوری کنم. فرصت نشد تا اشاره کنم که این یک بحث مهم در فلسفه ی علم است. اما چون معتقدم که یافته های پژوهشی همیشه در معرض تفسیر های نادرستی از این دست قرار دارند؛ چون فکر می کنم با توجه به توسعه ی علم ما باید یاد بگیریم که نتایج پژوهش ها را درست تفسیر کنیم و بفهمیم که چه وقت می توانیم به نتایج پژوهش ها اعتماد کنیم و چه وقت یافته ها اطمینان زیادی ندارد، تصمیم گرفتم این نوشته را به بررسی این موضوع اختصاص دهم.
قبل از پرداختن به اصل موضوع اجازه دهید ابتدا سراغ تیتر خبری برویم. خبر از موسسه ی معظم گالپ بود که اخیرا نتایج یکی از جدید ترین پژوهش های خود در حوزه ی سلامت و رفاه را منتشر کرده است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که «افرادی که سیگار می کشند از نظر شاخص سلامت روانی پایین تر از کسانی هستند که سیگار نمی کشند.» گالپ گزارش کرده که در ۶ ماه اول سال ۲۰۱۳، شاخص سلامت روانی سیگاری ها، ۷۲، در مقایسه با شاخص سلامت روانی غیر سیگاری ها، ۸۱، ۹ واحد کمتر بوده است. در این پژوهش آمده است که «استرس، اضطراب و افسردگی در آمریکایی هایی که عادت به کشیدن سیگار دارند بیشتر از کسانی است که سیگار نمی کشند.» جالب است بدانید که بر اساس اطلاعات گالپ که از ۸۳ هزار مصاحبه ی تلفنی با آمریکایی های بالای ۱۸ سال به صورت ناشناس در ۶ ماه اول سال ۲۰۱۳ بدست آمده، هم اکنون از هر ۵ نفر آمریکایی بالای ۱۸ سال، ۱ نفر در هفته ی گذشته سیگار کشیده است. این در حالی است که این نسبت ۲۰% ، در سال ۱۹۵۴ حدودا ۵۰% بوده است. از سال ۱۹۷۰ به بعد، نرخ مصرف سیگار در ایالات متحده رو به کاهش بوده است و هم اکنون در کمترین میزان خود قرار دارد. مقداری که با سال ۲۰۰۹ برابری می کند.
بحث اول در مورد اعتماد به نتایج است. پژوهش های گالپ و دیگر پژوهش هایی از این دست، که به اصطلاح به آن ها نظرسنجی گفته می شود، همواره با چالش های جدی در نمونه برداری مواجه هستند که درستی نتایج را با مخاطره همراه می کند. نمونه ای که پژوهش در آن انجام شده باید به خوبی معرف و نماینده ی جامعه ای باشد که قرار است نتایج به آن تعمیم داده شود. در اصطلاح فارسی خودمان، نمونه ی مورد مطالعه باید آن مشتی باشد که نمونه ی خروار است. بنابراین قبل از اعتماد به نتایج پژوهش های نظرسنجی، بررسی کنید که پژوهش روی چه نمونه ای انجام شده و به چه جامعه ای تعمیم داده می شود. البته گالپ به عنوان یکی از معتبرترین مراجع نظرسنجی دنیا تمام تلاش خود را برای قابل تعمیم بودن نمونه ی پژوهشی و حذف خطاهای نظام یافته ی نمونه برداری انجام می دهد و الحق در این کار نیز خوب عمل می کند. کما اینکه در پژوهش تیتر روزنامه، نمونه به اندازه ی کافی بزرگ است، مخاطبان تماس های تلفنی به صورت کاملا تصادفی انتخاب شده و نمونه از نظر توزیع جغرافیایی، ایالات مختلف، تلفن همراه و تلفن ثابت، جنسیت، سن، نژاد، و تحصیلات موزون شده است. بعلاوه خطاهای ناشی از انتخاب کلمات و جمله بندی سوالات نیز مد نظر قرار گرفته است.
اما پژوهش های نظرسنجی حتی پس از عبور سلامت از چالش های نمونه برداری، یک محدودیت ذاتی بزرگ دارند که موضوع اصلی ماست و عدم توجه به همین نکته باعث تفسیر نادرست از تیتر روزنامه شده بود. پژوهش های نظرسنجی از نوع همبستگی هستند و پژوهش های همبستگی نمی توانند هیچ نوع رابطه ی علّت و معلولی را اثبات کنند. به عبارت دیگر پژوهش های همبستگی نتیجه گیری و تحلیل علّی بدست نمی دهند.
همان طور که در کتاب های روش تحقیق تذکر داده می شود، علیّت و همبستگی دو نوع رابطه ی کاملا متمایز هستند که باید تفاوت های آن ها به درستی درک و مورد توجه قرار گیرد. مرتباً همزمان اتفاق افتادن پدیده ی الف با پدیده ی ب، یعنی همان چیزی که به آن همبستگی می گوییم، به معنای این نیست که پدیده ی الف علّت و باعث به وجود آمدن پدیده ی ب می شود. شاید پدیده ی ب علّت پدیده ی الف باشد؛ شاید یک پدیده ی جیم که از نظر ما پنهان مانده علّت هردوی این پدیده ها باشد؛ و حتی شاید این همزمانی تصادف محض باشد. به هر حال تنها نتیجه ای که از همزمانی تکرار شونده ی دو پدیده می توان گرفت این است که شاید این دو پدیده به نحوی با هم ارتباط داشته باشند.
برای روشن شدن این نکته پژوهشگری را در نظر بگیرید که میزان رطوبت هوا و عوامل موثر بر آن را در کشورهای مختلف بررسی می کند. این پژوهشگر بعد از چندین سال جمع آوری داده یک رابطه ی همبستگی معنادار آماری بین میزان استفاده از چتر و رطوبت هوا در کشورهای مختلف پیدا می کند، به طوری که کشورهایی که مردمانشان بیشتر از چتر استفاده می کنند، از نظر رطوبت هوا در سطوح بالاتری قرار دارند. اگر او از این رابطه ی همبستگی بین استفاده از چتر و رطوبت هوا نتیجه بگیرد که استفاده ی بیشتر از چتر «باعث» رطوبت بیشتر هوا می شود و در پایان پژوهش به کشورهایی که آب و هوای خشک دارند پیشنهاد کند که «از چتر استفاده کنید تا رطوبت هوا در کشورتان افزایش پیدا کند»، چه عکس العملی خواهید داشت؟ شما چون ساز و کارهای علّت و معلولی بین بارندگی، رطوبت هوا و استفاده از چتر را می دانید، بلافاصله اعتراض خواهید کرد که این بارندگی است که باعث رطوبت هوا و استفاده از چتر شده، و استفاده از چتر باعث افزایش رطوبت هوا نخواهد شد. در اینجا شما در حقیقت دقیقا به همان نکته ای اعتراض کرده اید که من به دوستم تذکر دادم: همبستگی دو پدیده الزاما به معنای رابطه ی علّی بین دو پدیده نیست. شاید عامل سومی مخفی از نظر ما در یک سلسله از روابط پیچیده باعث این همبستگی شده است، شاید دومی باعث اولی است، و شاید هم شانس باعث این همزمانی باشد. شما بلافاصله خطای استدلال پژوهشگر را تشخیص دادید، چون روابط علّی موضوع پژوهش برای شما روشن بود. اما خوب، ممکن است همیشه اینقدر خوش شانس نباشید و در دام تحلیل اشتباه بیافتید.
در تاریخ علم هم از این دست موارد بسیار است. بشر در طول تلاش طولانی خود برای محقق کردن رویای پرواز، ابتدا در همین دام افتاد. مشاهدات او حاکی از این بود که پر داشتن، با پرواز کردن، همبستگی زیادی دارد. بنابراین او به اشتباه فکر می کرد که پر داشتن علّت پرواز کردن است و در نتیجه انسان های بسیاری جان خود را در راه تلاش برای پرواز با پر از دست دادند. تنها زمانی که او این اشتباه خود را متوجه شد، روابط همبستگی را کنار گذاشت و به علّت اصلی پرواز فکر کرد توانست قوانین آیرودینامیک پرواز را کشف کند. به عنوان مثال دیگر به تاریخ کشف واکسن آبله توجه کنید. ادوارد جنر در مشاهدات اولیه ی خود به وجود یک رابطه ی همبستگی بین شیردوشی از گاوها و عدم ابتلا به آبله توجه کرده بود. در نگاه اول به نظر می رسید که شیردوشی از گاو دلیل عدم ابتلا به آبله باشد. سال ها طول کشید تا ادوارد متوجه شود که در حقیقت دوشیدن شیر گاوها با دست های زخمی باعث ابتلا به آبله ی خفیف تر گاوی و در نتیجه ایمنی در برابر آبله ی کشنده ی انسانی می شود. رابطه ی همبستگی اولیه در حقیقت بسیار گمراه کننده بود و رابطه ی علّی واقعی بین ابتلا به آبله ی ضعیف و عدم ابتلا به آبله ی کشنده ی انسانی است؛ رابطه ای که الزاما به گاو و شیردوشی ربطی ندارد!
اما در پرتوی این مثال ها یک بار دیگر به پژوهش گالپ باز می گردیم. اکنون روشن است که این یافته ها هیچ رابطه ی علّت و معلولی پیشنهاد نمی کنند. مشخص نیست آیا سیگار کشیدن باعث استرس و افسردگی (کاهش شاخص سلامت روانی) می شود؟ آیا استرس و افسردگی باعث شروع و یا ادامه ی سیگار کشیدن در افراد می شود؟ و حتی شاید یک عامل سوم مانند فقر باعث هر دوی آن ها یعنی استرس و افسردگی و شروع و یا ادامه ی سیگار کشیدن در افراد می شود؟
در ارتباط با احتمال وجود عامل سوم در بخشی از گزارش تفصیلی پژوهش آمده: «هرچند آمریکایی های فقیر تر با احتمال بالاتری به نسبت افراد مرفه تر سیگار می کشند، اما سیگاری ها فارغ از سطح درآمدشان وضعیت سلامت روانی بدتری دارند.»
درآمد سالانه خانوار |
شاخص سلامت روانی سیگاری ها |
شاخص سلامت روانی غیر سیگاری ها |
کمتر از ۳۶۰۰۰ دلار |
۶۸ |
۷۷ |
بین ۳۶۰۰۰ دلار تا ۹۰۰۰۰ دلار |
۷۶ |
۸۲ |
بیشتر از ۹۰۰۰۰ دلار |
۷۸ |
۸۴ |
البته پژوهشگران گالپ محدودیت های این روش پژوهشی را خوب می دانند و به همین دلیل است که نتایج پژوهشی خود را با احتیاط و بدون اشاره به روابط علّی مطرح می کنند. همان طور که در بالا می بینید جملاتی که برای بیان نتایج پژوهش استفاده شده («افرادی که سیگار می کشند از نظر شاخص سلامت روانی پایین تر از کسانی هستند که سیگار نمی کشند.» یا «استرس، اضطراب و افسردگی در آمریکایی هایی که عادت به کشیدن سیگار دارند بیشتر از کسانی است که سیگار نمی کشند.») صرفا جملاتی است که به وجود رابطه ای بین شاخص سلامت روانی و سیگار کشیدن دلالت دارد و همبستگی این دو عامل را با هم مطرح می کند.
اما مخاطب کم توجه، ممکن است بلافاصله پس از فهمیدن اینکه «افرادی که سیگار می کشند از نظر شاخص سلامت روانی پایین تر از کسانی هستند که سیگار نمی کشند»، فکر کند که: ”بله! سیگار کشیدن باعث پایین آمدن شاخص سلامت روانی و در نتیجه استرس و افسردگی می شود.“ اما این یک خطای نتیجه گیری است و چنین نتیجه ی علّی از آن رابطه ی همبستگی استنتاج نمی شود.
بد نیست در پرانتز اشاره کنم که دیوید هیوم، نابغه و شکاک اسکاتلندی مطرح می کند که تجربیات بدون توصل به علیّت قابل تعمیم به آینده نیستند، چرا که تضمینی وجود ندارد که آینده مانند گذشته باشد. از طرفی او در یک حمله ی ویران کننده به علیّت استدلال می کند که علیّت چیزی نیست که به هیچ وجه در عالم تجربه قابل اثبات باشد و کاملا ذهنی است. بدین ترتیب و همگام با جریان فکری تجربه گرایی حاکم در آن زمان که تنها تجربیات حسی را به عنوان منبعی برای رسیدن به دانش معتبر می دانست، هیوم پایه های دستیابی به دانش عینی را سست و لرزان می کند. اما خوشبختانه امانوئل کانت آلمانی با مطرح کردن علیّت به عنوان یکی از دسته های دانش پیشینی و دفاع از مشروعیت آن، علیّت را نجات می دهد تا ما کماکان از دستیابی به دانش قابل اتکا ناامید نباشیم. بیان کردن روابط علّی در روش علمی مدرن با نام مستعار نظریه خود را معرفی کرده و به یکی از اجزای جدایی ناپذیر روش علمی برای دستیابی به دانش عینی و قابل اتکا تبدیل شده است.
به هر حال حقیقت این است که ما هنوز به درستی نمی دانیم که علّت پایین بودن شاخص سلامت روانی در افرادی که سیگار می کشند چیست (به عبارت دیگر نظریه ی قابل قبولی برای این مشاهده نداریم) و این پژوهش هم در کشف رابطه ی علّی به ما کمکی نمی کند. آیا سیگار علّت است؟ آیا عامل دیگری که هیچ ربطی به سیگار ندارد علّت اصلی است؟ و یا حتی شاید عامل سومی که باعث کشیدن سیگار می شود، اتفاقا باعث پایین آمدن سلامت روانی نیز می شود. اگر چه ما هنوز به درستی پاسخ این سوالات را نمی دانیم، اما تا روشن شدن ماجرا فعلا خواهش می کنم سیگار نکشید!
۸ پاسخ به سیگاری ها، همبستگی و علیّت
یاس
اردیبهشت ۱۶ام, ۱۳۹۳ در ۰۹:۴۳
توضیحات شما و به خصوص مثال هایی که زدین خیلی خوب بود. ممنون.
نارسیس
اردیبهشت ۱۷ام, ۱۳۹۳ در ۱۲:۰۶
خیلی خوب بود محمد جواد جان. از این سوء فهمی ها و قضاوت های عجولانه نوشتن عالیه. بیشتر ماها بدون اینکه به کلمات حساسیت نشون بدیم یه چیزی می گیم و می گذریم بعد این کلمات معلق تو هوا همه جا پرواز می کنن و …بعد از مدتها یه برداشت سطحی میشه اصل مسلم…
حسام
اردیبهشت ۱۸ام, ۱۳۹۳ در ۰۹:۳۸
دکتر جان خیلی استفاده کردیم کما فی السابق. خیلی وقته توفیق دیدار نداریم ولی همین که از دست نوشته های پر مغزت هم بهره می بریم سپاسگزاریم ( خودت ببین چقدر توقع مونو آوردیم پایینا).
حمیدرضا یوسفی
اردیبهشت ۲۰ام, ۱۳۹۳ در ۱۴:۴۶
مدت زمان زیادی است که علم دست از بیان علیت برداشته است. به همین منظور تبیین قوانین مطرح شد(در علوم طبیعی) و در جامعه شناسی(مثل مورد سلامت شما) دیگر قوانینی نظیر گازهای کامل و یا مکانیک کلاسیک نبود و وارد آمارو احتمالات و نظریه معروف بیز می شویم. با توجه به عینی بودن (معیارهای پوزیتیویستی) درنهایت بیز نیز دچار سوبژکتیویته شد(فرمول بیز: میزان احتمال یک فرضیه به شرط مشاهده رابطه مستقیم با احتما ذهنی فرضیه دارد. یعنی برای یافتن مشاهده انحنای نور در پدیده نایاب ماه گرفتگی باید میزان اعتقاد ذهنی ما به فرضیه نسبیت بالا باشد وگرنه کسی به دنبال شواهد نمیرود). خلاصه اینکه با ontology علمی حتی علیت انتقال حرکت از یک گوی به گوی دیگرقابل بیان نیست. (مراجعه شود به کتاب فلسفه علم. نوشته روزنبرگ)
حامد نیک رفتار
اردیبهشت ۲۱ام, ۱۳۹۳ در ۰۷:۵۶
محمد جواد خیلی عالی بود
سیدهادی فرحزادی
اردیبهشت ۲۱ام, ۱۳۹۳ در ۰۹:۴۸
سلام،
مدت هاست که علم و علمی بودن گزاره ها به نوعی مقدس شمرده می شود و وقتی گفته می شود:«علم فلان می گوید…» و یا وقتی می گویند:«پژوهش های دانشمندان نشان میدهد….»، اغلب مردم ادعاهایی که مطرح می شوند را کاملا درست و یقینی فرض می کنند. این در حالی است که روش های تحقیق، اعتبار آنها، قابلیت تعمیم آنها و علاوه بر آن فلسفه ی زیر بنایی علم را نمی شناسند و مفهوم عبارت هایی مانند: علیت، همبستگی، ضرورت، تایید، رد، اثبات، تعمیم، اعتبار و… را به صورت دقیق نمی دانند.
برداشت های عامیانه از علم و تصمیم گیری بر مبنای همین برداشت های ساده انگارانه خطری بزرگ بر سر راه بشر در جوامع مدرن امروزی و به خصوص برای ما (در جامعه ی ایران) است که اغلب گزاره های علمی حتی تولید خودمان هم نیست و تفاوت های زمینه ای بسیاری با ما دارد.
از سوی دیگر این مشکل زمانی خطرناک تر می شود که علوم انسانی و اجتماعی را به مانند علوم طبیعی فرض کنیم.
بر این اساس، انسان امروزی در هر موقعیت و سطح سواد لازم است برداشتی صحیح از «علم» و «علمی بودن» داشته باشد و نوشته شما از این جهت بسیار مهم است. البته قلم روان و متن زیبای شما هم بر لذت مطالعه ی این نوشته افزوده است.
محمد
اردیبهشت ۲۲ام, ۱۳۹۳ در ۲۳:۰۰
دکترجان پیپ هم مشمون این تحقیقات هست؟
محمد
تیر ۳ام, ۱۳۹۳ در ۱۳:۱۱
سلام
جناب استاد من واقعاً از مطالبی که نوشته بودید لذت بردم و با وجود اینکه بنده به دلیل مشکل چشم مطالب طولانی را نمی توانم از صفحه رایانه بخوانم ولی با بیان شیوای شما با دقت مطالعه کردم و از دقت نظر شما به یک اتفاق ساده ( البته برای من) که شاید هر کسی به آن توجه نکند ، درس گرفتم. چه مطالب پندآموزی و نظرات جالبی ارائه فرمودید.
مطالب شما باعث شد که به نوع روابط موجود در اتفاقات زندگی بیشتر فکر کنم و تصمیم گیری بهتری داشته باشم.